دیدم از وضعیت کار و کاسبی چیزی ننوشته ام؛ کار من 2 شهر از شهری که در آن زندگی میکنم فاصله دارد (نمیدانم از خوش شانسی است یا بدشانسی) و به همین دلیل درصد قابل توجهی از درآمدم صرف رفت و آمد میشود و میتوان گفت که نمیتوانم پس اندازی برای خودم داشته باشم؛ اما با این وجود من کارم را دوست دارم! درست است که همیشه پول و مسائل مادی بوده که بر مسائل عاطفی و معنوی پیروز شده و نظرات و تصمیمات موجود در قلب آدم ها را تغییر داده، اما من در تلاشم که خودم را بر خلاف این قضیه قرار دهم، زیرا کار فعلی ام تنها کاری ست که میتوانم به نحو احسن انجامش دهم و هیچ وقت دوست نخواهم داشت به دلیل مسائل مادی به کاری غیر از علایقم مشغول باشم.


بعد از آن که در کنکور کارشناسی شرکت کردم با خود قول داده بودم که این آخرین باریست که در کنکور شرکت میکنم، حال به قول خود عمل کردم و قصد شرکت در کنکور ارشد را ندارم! از این بابت پشیمان نیستم و مطمئنم که بهترین تصمیم است. حال مانده این ماه های آخر دانشگاه را به خوبی به تمام برسانم (البته اگر کار بگذارد) و عازم خدمت سربازی شوم. من هم مانند بقیه حس خوبی نسبت به آن ندارم و از دوستانی که آن را تجربه کردند هم خاطرات گوناگونی میشنوم؛ اما با این حال امیدوارم که آن دو سال خاطره و تجربه خوبی در کارنامه زندگی ام باشد.


از آخرین باری که از این جمله استفاده کرده ام 2 سال میگذرد! گاهی به این فکر میکنم که گفتش لزومی ندارد، چه بخواهیم و چه نخواهیم عمر انسان مانند باد میگذرد، اما خب در طول زندگی ام بارها در شرایط و جوی قرار گرفتم که هر ثانیه نفس کشیدن در آن عذاب بود؛ اما خب اکنون هم در شرایط مشابهی قرار دارم و باید از آن استفاده کنم و این پست هم میتواند سنجش خوبی از گذر عمرم باشد، پس: "این نیز بگذرد"!


کنجکاو شدم و نام خودم را در گوگل جستجو کردم؛ به یک صفحه اجتماعی برخوردم که 5 سال پیش در آن فعال بودم! حس و حال خاصی داشتم، صفحه پر از جملات قصار و اشعار و سخنان بزرگان بود! یک نمونه از آن که به دلم نشسته را اینجا قرار میدهم:

گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم،
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم.
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم ، اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است.
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
(چارلی چاپلین)


مدت زیادی ست که در فضای مجازی و مخصوصا مهم ترین رسانه های کشورمان شاهد دروغ پراکنی و ی با نام تبلیغات هستیم که حتی برخی از آنها در رابطه با سلامتی و درمان هستند! به نظر من ارگان های مربوطه سخت گیری لازم را در این رابطه از خود نشان نداده و شاید دلیل آن سرمایه خوبی است که بابت این بازارگرمی به جیب میزنند!


مطمئنا شما هم گاهی در خلوت خودتون با خودتون حرف میزنید؛ خب این طبیعت انسانه، اما چیزی که من از بچگی حس کردم این بود که انگار با شخص متفاوتی در حال مکالمه هستم! نمیدونم براش چه اسمی گذاشتن اما در خیلی از موارد پیش اومده که در قبال کارهای اشتباهم کلی ازش ناسزا و نصیحت شنیده باشم و حتی به راه حل‌های خوبی برای حل مشکلاتم رسیده باشم! طوری که انگار نه انگار خودم در حال گفتگو با خودم هستم و انگار شخص ثانویه‌ای در خودم دارم که به وقتش بهم تلنگر میزنه و انگار
خب باید عرض کنم که وارد مرحله دوم قرنطینه شدیم! هنوز از قرنطینه قبلی درنیومده بودم که امروز از شرکت باهام تماس گرفتن و گفتن وضعیت قرمزه و تا اطلاع ثانوی دورکاری! واقعا هنوزم نمیدونم که دقیقا چه حسی نسبت به کرونا دارم یا از چه جهاتی بهم سود یا زیان رسونده! البته از لحاظ اجتماعی منظورمه چون خوشبختانه هنوز بهش مبتلا نشدم :) باید بگم که از لحاظ مادی واقعا به نفع من (و امثال من در جامعه برنامه‌نویسی) بوده! چون قرنطینه جلوی خیلی از هزینه‌های اضافی رو گرفته، ولی
شما وقتی دلتون برای یکی تنگ میشه چیکار میکنید؟ و اگه تو موقعیتی هم باشید که نتونید زیاد براش پیام بفرستید و این حرف‌ها؟ خب من با اینکه خیلی فضای مجازی رو مفید می‌دونم ولی در این موارد به نظرم تاثیری نداره! آدم دلش که تنگ میشه فقط با یه ملاقات حضوری و از نزدیک میتونه خودشو راضی کنه. الان من دارم این شرایط رو تجربه میکنم و جز سرگرم کردن خودم کار دیگه‌ای از دستم بر نمیاد.
داشتم به این فکر میکردم که چرا انقدر تو موقعیت‌های مختلف همیشه این من بودم که استرس و حساسیت بیشتری نسبت به بقیه داشتم؟ چرا همیشه آدم‌ها رو الکی برای خودم مهم میکنم؟ چرا فقط من باید به تبعات تصمیم اشتباه دوستم فکر کنم و از وقتم بگذرم برای حالی کردنش؟ احساس میکنم خوب بودن و خوب رفتار کردن جزو وظایفم شده! و باعث این شده که هر کس هر جور دلش بخواد با من رفتار کنه و نگرانی بابت واکنش‌های من نداشته باشه! پس اگه اینطوریه منم تغییر میکنم.
دیروز برای بار چندم اپلیکیشن کذایی و به عبارتی تیمارستان "اینستاگرام" را از گوشی‌ام حذف کردم. امید است که در این راه ثابت قدم باشم؛ نگو که محتوای سالم هم در این محیط وجود داره که خودت هم بهتر میدونی شرایط در این فضا چطوریه. شاید فقط یک جمله درست و حسابی از دوره دبیرستان به یاد داشته باشم که میگفتن: «قبل از ورود یک ابزار یا یک تکنولوژی جدید به جامعه، ابتدا باید فرهنگ استفاده از آن وارد جامعه شود.» البته در جامعه کنونی ما حتی فرهنگ استفاده از یک خلال دندان

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یاس دانلود سرزمین انیمیشن و کارتون بیمه ارزان خودرو,موتور,تالث,بدنه,عمرو... فلزیاب Golden Tech | گلدن تک | 09197977577 sirate اخبار و حواشي های باشگاه پرسپوليس موسسه سینمایی نگاتیو مشاور ایمنی کوپلینگ آتش نشانی گرمایش برودت پارس فروشگاه اینترنتی ایران مارکت | لذت خرید آسان فروشگاه جوان کابل